یکشب پیش، ارتش پاکستان حملههای هوایی و توبخانهای را بر بخشهایی از ولایتهای "خوست" و "کنر" افغانستان انجام داد که در پی آن، شمار زیادی از غیر نظامیان و باشندگان محل مشمول زنان و کودکان کشته و زخمی شدند.
بر بنیاد آمارهای مقدماتی، در پی حملههای هوایی و توپخانهای پاکستان بیش از چهل تن در این دو ولایت کشته و شمار زیادی زخمی شدهاند.
حملههای هوایی پاکستان بر بخشهایی از ولایتهای خوست و کنر در افغانستان، به دنبال انجام حملهی مرگبار گروه تحریک اسلامی پاکستان در مناطق مرزی این کشور بر نیروهای ارتش پاکستان انجام شده است.
این حملهها، واکنشهای گستردهای را در محافل سیاسی و اجتماعی، با توجه به روابط نزدیک طالبان با پاکستان و حمایت بیدریغ آن کشور از گروه طالبان بر انگیختهاست.
عدهای این حملهها را نقض حریم هوایی و تجاوز آشکار به خاک افغانستان دانسته، خاطر نشان میسازند که موجود نبودن حاکمیت ملی و فرمانپذیری بیش از حد طالبان از پاکستان، سبب شدهاست که صلاحیت و اختیار زمین و هوای این کشور در اختیار پاکستان قرار گیرد و گروه طالبان را اختیاری در این زمینه نباشد.
اما شمارِ دیگری این حملهها را برخاسته از پیمان شکنی طالبان در تعهداتی که به پاکستان سپرده بودند، میدانند و میگویند که محاسبهی پاکستان از استفادهی ابزاری طالبان برای کاهش حملههای هراسافگنانهی گروه تحریک طالبان پاکستان کارساز واقع نشده است و سر انجام آن کشور تصمیم بر سرکوب گروههای شورشی مخالف پاکستان در خاک افغانستان گرفتهاست.
پاکستان به حیث عمدهترین حامی گروه طالبان، سالهای زیادی این گروه را تمویل و تجهیز کرد و از بهر تحقق اهداف راهبردی خود از آن در برابر مردم افغانستان استفاده نمود.
این کشور به دنبال آن بود که از طریق نفوذ بر این گروه، بتواند زمینهی مداخلات درازمدت خود را در افغانستان فراهم نماید و با ایجاد یک حکومت دستنشانده در افغانستان، بر حاکمیت سیاسی در این کشور کنترول بی قید و شرط داشته باشد.
همکاری گروه تحریک طالبان پاکستان و نظامیان آن کشور با طالبان در اشغال افغانستان، آموزش و پرورش و تجهیز جنگجویان گروه طالبان در خاک پاکستان، سفر رییس استخبارات پاکستان در نخستین روز اشغال افغانستان به دست گروه نیابتی طالبان به کابل، دور زدن مذاکرات صلح دوحه به مسیر انحرافی آن توسط حکومت پاکستان و لابیگری "عمران خان" نخست وزیر و دیگر سیاستمداران پاکستانی در محافل بینالمللی برای تسریع روند همکاریهای جامعهی جهانی و به رسمیت شناختن گروه طالبان، همه نشان از کنترول تام و تمام حکومت پاکستان بر گروه هراسافگن طالبان دارد.
حملههای هوایی و توپخانهای پاکستان بر خاک افغانستان و تشدید منازعات مرزی در این اواخر، دو هدف را دنبال میکند؛ یکی اینکه با دامن زدن به این تنشها میخواهند میزان فضای انتقاد و مخالفت ذهنیت عمومی مبنی بر همکاری و حمایت پاکستان از گروه طالبان را کاهش دهند و دیگر اینکه به طالبان بفهمانند که اگر در پیمان خود مبنی بر مبارزه، سرکوب، بازداشت و تسلیمدهی تحریک طالبان پاکستان پایبند نمانند، افزون بر از دست دادن حمایتهای آن کشور، برای تداوم قدرت شان سرکوب نیز خواهند شد.
تحولات سیاسی پسین و به دنبال آن آمدن تغییرات در سطوح رهبری حکومت پاکستان و پس از آن انجام حملههای هوایی بر خاک افغانستان، این موضوع را به درستی آشکار ساخت که سناریوی عمران خان برای ایجاد یک حکومت دست نشانده در افغانستان و همپیمان شان در مبارزه با گروههای مخالف حکومت پاکستان کارساز واقع نشدهاست و از این رو رهبران جدید آن کشور تصمیم گرفتهاند که فصل تازهای از معاملهی سیاسی را با طالبان در پیش گیرند.
طالبان از زمان حضور شان در پاکستان تا مذاکرات "دوحه" به پاکستان و همینگونه به تمام کشورهای جهان تعهد سپرده بودند که هیچگونه تهدیدی از افغانستان متوجه کشورهای همسایه نخواهد شد.
اما اکنون دیده شد که طالبان برخلاف تعهدات شان به جامعهی جهانی و حکومت پاکستان، افغانستان را به لانهی هراسافگنی بینالمللی بدل نموده و برای پذیرش همه گروههای هراسافگن، آغوش باز کردهاند.
پس از اشغال افغانستان توسط طالبان؛ دامنهی فعالیت تمام گروههای دهشتافگن -به ویژه داعش، القاعده، تحریک طالبان پاکستان، جماعت انصارالله تاجیکستان، جنبش اسلامی ترکستان شرقی، امارت اسلامی قفقاز، کتیبهی البخاری اوزبیکستان- در تمام ولایتهای افغانستان -به خصوص مناطق مرزی با کشور پاکستان و کشورهای آسیای میانه افزایش یافتهاست.
هم اکنون تحریک طالبان پاکستان در مناطق مرزی زیر حاکمیت طالبان به تحکیم مواضع و آرایش قوا میپردازند و همه روزه میزان ناامنیها را در پاکستان افزایش دادهاند.
از حملههای انتحاری گرفته تا حملههای هراسافگنانه و بمگذاریها در پاکستان، همه روزه از خاک افغانستان مدیریت و رهبری میشود و در بسیاری موارد، جنگجویان گروه هراسافگن طالبان با دیگر گروههای دهشتافگن همکاری میکنند.
تحریک طالبان پاکستانی، هفت شاخه دارد که یکی از این شاخهها با گروه داعش و دیگری با القاعده ارتباط تنگاتنگ دارد و هم اکنون شمارِ زیادی از برنامهها و حملههای داعش در مناطق مرکزی و شمال افغانستان، از مناطق مرزی پاکستان که زیر حاکمیت طالبان قرار دارد، انجام میشود.
هم اکنون گروه هراسافگن طالبان در ولایتهای شمال و شمالشرقی افغانستان به جنگجویان گروههای هراسافگن انصارالله تاجیکستان، جنبش اسلامی ترکستان شرقی، امارت اسلامی قفقاز، کتیبهی البخاری اوزبیکستان و جنگجویان خارجی القاعده و داعش، شناسنامههای برقی جعلی با هویت ساکنان بومی و محلی را توزیع میکنند.
منابع از ولایت بدخشان میگویند که در سه ماه پسین، طالبان به شمارِ زیادی از آیغورهای چین، تاجیکهای تاجیکستان و اوزبیکهای اوزبیکستان، شناسنامههای برقی با هویت ساکنان محلی بدخشان را توزیع کردهاند.
گمان میرود یکی از دلایل و عوامل حملهی هوایی پاکستان به مناطق مرزی افغانستان در ولایتهای خوست و کنر، ریشه در واکنشهای کلان جهانی و منطقهای نسبت به پیمان شکنیها و دروغگوییهای طالبان در امر قطع ارتباط با گروههای هراسافگن داشته باشد.
میانجیگری "سراج الدین حقانی" سر دستهی گروه جنایتپیشهی طالبان برای آتشبس یک ماهه میان حکومت پاکستان و تحریک طالبان پاکستانی، نشان از پیوند عمیق و رابطهی ریشهای این گروه با تحریک طالبان پاکستان و از این طریق با داعش و القاعده دارد.
رهبران جدید حکومت پاکستان شاید به این نتیجه رسیده باشند که تلاشهای آنها برای رسمیت دهی به طالبان و جلب همکاریهای جهانی در حمایت از رژیم این گروه با توجه به ارتباط گستردهی گروه طالبان با تمام گروههای هراسافگن، افزون بر نا امن سازی پاکستان، این کشور را در معادلات و معاملات جهانی با توجه به افزایش مخالفتهای جهانی نسبت به توحش و بدویت طالبان، به انزوای سیاسی میبرد.
طالبان که به دروغ به جهانیان گفته بودند که نسبت به گذشته تغییر کردهاند و برای این داعیه پیش از هر کشوری، پاکستان برای شان در مجامع بین المللی لابیگری کرد؛ اما اکنون پس از ۸ ماه چهرهی واقعی طالبان آفتابی شده است.
پس از هشت ماه طالبان نشان دادند که هنوزهم هراسافگن اند و با هراسافگنان ارتباط دارند، دشمن دانش، آموزش و آگاهی اند، با ارزشهای انسانی و حقوق بشری سرِ سازش و آشتی ندارند، حقوق زنان را لگدمال میکنند و با برگزاری دادگاههای صحرایی، مخالفان فکری، عقیدتی و سیاسی شان را تیرباران مینمایند.
این چهرهای از طالبان، جهان را به حیرت واداشته است که چگونه در محاسبات شان اشتباه نموده و به تعهدات دروغین این گروه و حامیان شان باور کردهاند.
اکنون افغانستان بار دیگر به پناهگاه و پایگاه هراسافگنی بین المللی مبدل شدهاست که نتنها کشورهای همسایه؛ بلکه منطقه و جهان را تهدید خواهد کرد.
هم اکنون که تحریک طالبان پاکستان زیر فرمان شبکهی حقانی در افغانستان برضد مقاومتگران میجنگند و مردم مسلمان افغانستان را میکشند، با راه اندازی حملههای انتحاری، انفجاری و حملههای هراسافگنانه مردم پاکستان را به خاک و خون میکشند و با توجه به ارتباط عمیقی که با القاعده و داعش دارند، میزان تهدیدهای ناشی از ناامنی بر مناطق مرزی کشورهای آسیای میانه را نیز افزایش داده اند.
گزارشهای نشر شده در رسانههای بینالمللی بر بنیاد معلومات استخبارات کشورهای هممرز افغانستان چون: ایران، پاکستان، تاجیکستان، اوزبیکستان و چین نشان میدهد که هزاران تن از جنگجویان داعش، القاعده و دیگر گروههای هراسافگن در مناطق مرزی با کشورهای یاد شده جا به جا شدهاند و هنوزهم در صدد سرباز گیری و آرایش نیرو اند.
اکنون طالبان از یکطرف سالها در همکاری با گروههای دهشتافگن برضد حکومت و مردم افغانستان جنگیدهاند و تعهد ادامهی جهاد تا حاکمیت جهانی اسلام را به آنها دادهاند و از سوی دیگر برای دوام قدرت شان در افغانستان، بر بنیاد تعاملات جهانی تعهد قطع ارتباط با گروههای هراسافگن را دادهاند که پایبندی به تعهد اولی، عملن اینروزها پیشِ چشم جهان نمایان شدهاست.
طالبان بدون همکاری و پشتیبانی گروههای هراسافگن، یک روز هم دوام آورده نمیتوانند و ناگزیر اند برای تداوم قدرت شان، میزان ارتباط با این گروهها را -و لو به بهای بربادی افغانستان- همچنان افزایش دهند.
مردم افغانستان، همانگونه که بیست سال تمام تاوان سنگین حماقت سیاسی طالبان را برای حمایت از "بن لادن" پرداختند، اکنون هم تاوان حماقت سیاسی این گروه را در جنوب و جنوبغرب و شمال و شمالشرق کشور میپردازند.
برای شبکهی حقانی، جان غیر نظامیان خوست و کنر هیچ ارزشی ندارد، برای این شبکهی هراسافگن حمایت از تحریک طالبان پاکستان از بهر بقا و دوام حاکمیت خون و خشونت، بیش از هر چیز دیگری مهم است و به همین دلیل حاضر نیست که با حکومت جدید پاکستان، از بهر پایان بخشیدن به فعالیتهای هراسافگنانهی این گروه در افغانستان، همکاری کند.