topbar 10 10px1

چرا هزاره‌ها مورد هدف گروه‌های هراس‌افگن اند؟

چرا هزاره‌ها مورد هدف گروه‌های هراس‌افگن اند؟

در ادامه‌ی موجی از نفرت و انتقام  تاریخی که برضد هزاره‌ها در افغانستان وجود داشت، طی سال‌های پسین -به ویژه در ده سال اخیر- میزان این خشونت و انتقام از هزاره‌ها توسط گروه‌های هراس‌افگن با انگیزه‌های متفاوت مذهبی، قومی و سیاسی افزایش پیدا کرده و تا سرحد نسل کشی رسیده‌است.

با وجودی‌که طالبان دهشت‌افگن، داعش و القاعده در هم‌کاری و هم‌سویی با هم در ۲۰ سال گذشته از تمام مردم افغانستان قربانی گرفته اند؛ اما هیچ گروه قومی و مذهبی در این کشور به اندازه‌ی هزاره‌ها، قربانی حمله‌های انتحاری، انفجاری و هراس‌افگنانه‌ی این گروه‌ها نشده‌اند.

هزاره‌ها در سال‌های اخیر، آسیب‌پذیرترین گروه قومی و مذهبی در افغانستان بوده‌اند، به ویژه در ده سال پسین حمله‌های خونین و مرگ‌باری بر گردهمایی‌ها و مراسم مذهبی، نهادهای آموزشی، گردهمایی‌های اعتراضی و عدالت‌خواهی این گروه قومی و مذهبی از سوی طالبان اجیر و داعش انجام شده‌است که هزاران تن از مردان و زنان و کودکان هزاره در پی این حمله‌های هراس‌افگنانه، شهید و زخمی شده‌اند.

طالبان هراس‌افگن به مثابه‌ی بانیان اصلی سنتِ نامیمون انتحار و انفجار  عامل اصلی جنایت‌های هول‌ناک و خشونت‌های خونین در افغانستان اند.

این گروه افزون بر این‌که با تقدیسِ خشونت از راه انتحار، جان هزاران انسان بی‌گناه را گرفته اند، زمینه‌ساز اصلی حضور شمارِ زیادی از گروه‌های دهشت‌افگن چون: داعش و القاعده در افغانستان گردیده‌اند و از این طریق چرخه‌ی دشمنی با مردم افغانستان -به ویژه هزاره‌ها را- بیش از هر زمان دیگر به چرخش در آورده‌اند.

طالبان با قدردانی از خانواده‌های انتحاری‌‌های ۲۰ سال اخیر و تقدیس خشونت و انتحار، زمینه را برای تداوم این عمل وحشیانه چنان هم‌وار کرده‌اند که گروه‌های هراس‌افگن و افراطیون مذهبی به عنوان عملِ دینی توجیه شده از سوی طالبان، این روش‌های خشونت‌آمیز را انجام می‌دهند.

از سوی دیگر، ایجاد قطعه‌ی انتحاری در چارچوب تشکیلات نظامی این گروه هراس‌افگن که شمارشان به هزاران تن می‌رسد، نشان از دست داشتن مستقیم طالبان در راه اندازی حمله‌های انتحاری بر مردم هزاره دارد.

شبکه‌ی "حقانی" که هم اکنون قدرت نظامی را در رژیم اشغال‌گر طالبان به دست دارد، نتنها با داعش و القاعده رابطه‌ی تنگاتنگ دارد؛ بل‌که خود بسیاری از مأموریت‌های داعش را در افغانستان انجام می‌دهد.

میان‌جی‌گری "سراج الدین حقانی" یک‌تن از سر دسته‌های گروه مزدور طالبان در آتش‌بس میان تحریک طالبان پاکستانی و حکومت پاکستان، نشان از رابطه‌ی عمیق این شبکه با گروه داعش و القاعده دارد.

بر بنیاد اطلاعات دقیق نشر شده در رسانه‌ها، داعش و القاعده دو شاخه از تحریک طالبان پاکستانی در پاکستان اند که در هم‌کاری با این تحریک، بسیاری از حمله‌های هراس‌افگنانه‌ی شان را انجام می‌دهند.

از سوی دیگر حضور نیرومند گروه‌های هراس‌افگن مانند: انصارالله تاجیکستان، جنبش اسلامی ترکستان شرقی، کتیبه‌ی البخاری اوزبیکستان، داعش و القاعده زیر چتر حمایت طالبان در شمارِ زیادی از ولایت‌های افغانستان، نشان از هم‌پیمانی و همبستگی تمام گروه‌های هراس‌افگن برای برهم زدن امنیت افغانستان، منطقه و جهان دارد.

تمام این گروه‌های هراس‌افگن هدف و آرمان مشترک و برنامه‌های هماهنگ دارند و با شعار انجام« بی رحمانه‌ترین عمل» در برابر مخالفان، از هیچ‌گونه جنایت دریغ نمی‌کنند.

اما چرا هزاره‌ها نسبت به دیگر گروه‌های قومی ساکن در افغانستان، بیش‌تر معروض به خطر اند و مورد حمله‌های وحشیانه‌ی گروه‌های دهشت‌افگن قرار می‌گیرند؟

پاسخ به این پرسش، پهلوهای گوناگون دارد که به شماری از آن‌ها در این جُستار می‌پردازیم.

نخست این‌که، هزاره‌ها به حیث یک گروه نژادی، قومی و مذهبی معروض به خطرِ تهدید گروه‌های هراس‌افگن با توجه به حمله‌های خونین که برضد آن‌ها انجام شده است، در محراق توجه رسانه‌ها قرار دارند و افزون بر آن، موجی از واکنش‌های داخلی و خارجی نسبت به هدف قرار دادن هزاره‌ها بیش‌تر است؛ ازین‌رو گروه‌های هراس‌افگن تلاش می‌کنند از این وضعیت، برای گرم نگه‌داشتن فضای تبلیغات شان استفاده کنند.

گروه‌های هراس‌افگن تلاش می‌کنند تا از طریق هدف قرار دادن هزاره‌ها از ره‌گذر تبلیغاتی، امیتاز و شهرت کسب کنند و نشان دهند که حضور آنان برای انجام هرگونه عملی نیرومند است و می‌توانند که معادله‌ی سیاست را آن‌گونه که می‌خواهند، تغییر دهند.

دوم؛ گروه هراس‌افگن طالبان که با دیگر شبکه‌های هراس‌افگن ارتباط تنگاتنگ دارند، از یک‌طرف با مدیریت این حمله‌های خونین بر هزاره‌ها به مثابه‌ی تکتیک از بهر کسب حمایت آن‌ها استفاده می‌کنند و از سوی دیگر به حیث راه‌بُرد جهت حذف مذهب رقیب به دلیل تعصب که نسبت به تشیع دارند، بهره می‌برند.

تکتیک طالبان هراس‌افگن این است که با شکل‌گیری مقاومت ملی  برضد  آن‌ها، تلاش‌ می‌کنند که با استفاده از روی‌کرد خشونت و انتقام، فضای حمایت گروه‌های قومی و مذهبی را به سود خود بچرخانند.

به همین دلیل حمله‌های انتحاری و خونین را بر هزاره‌ها زیر نام "داعش" انجام می‌دهند تا به هزاره‌ها بفهمانند که اگر با ما نباشید، بدون حمایت کننده و تکیه‌گاه سیاسی و نظامی، داعش شما را قتل عام می‌کند.

با این ترفند می‌خواهند که روحیه‌ی مبارزه و عدالت‌خواهی را در میان هزاره‌ها خاموش کنند و نشان دهند که تنها طالبان اند که مانع حمله‌های داعش بر هزاره‌ها می‌شوند؛ در حالی‌که حمله‌های خونین چند روز اخیر بدون تردید توسط افرادی از قطعه‌ی انتحاری شبکه‌ی حقانی، در تبانی با داعش انجام شده‌است.

نگاه راه‌بردی طالبان هراس‌افگن این‌ست که برای ایجاد یک حکومت تک‌قومی، تک‌مذهبی و خودکامه و استبدادی، باید تمام موانع از سر راه شان برداشته شود.

یکی از این موانع از ره‌گذر مذهبی، نژادی و قومی هزاره‌ها است که حتا در برداشت انحرافی و افراطی این گروه از دین، مُجوز قتل هزاره‌ها را هم در دست دارند.

این گروه متعصب به غیر از باورهای افراطی برخاسته از جریان فکری "دیوبندی" آمیخته با "سلفیت"، هر باور و پندارِ دیگری را مردود، متروک و قابل حذف می‌پندارند و به همین دلیل هزاره‌ها در رأس برنامه‌های حذفی این گروه قرار دارند و به همین ترتیب دیگر گروه‌های قومی و مذهبی مخالف اندیشه‌ی طالبانی.

سوم؛ طالبان، پس از آن‌که در پی تلاش‌های زیاد نتواستند اعتماد مردم افغانستان و جامعه‌ی جهانی را از بهر به رسمیت شناختن شان کمایی کنند و از مشروعیت داخلی و بین المللی برخوردار شوند، روی‌کرد انحراف ذهنیت عمومی و جهانی را با انجام حمله‌های هراس‌افگنانه و وضع قواعد سخت‌گیرانه بر مردم در پیش گرفتند.

فشار جامعه‌ی جهانی بر ایجاد حکومت فراگیر و همه‌شمول از سوی طالبان متمرکز بود و از این‌که طالبان هراس‌افگن به جز از خود شان دیگران را نمی‌خواستند و نمی‌خواهند، تلاش کردند که با افزایش خشونت‌ها چون: قتل‌های وحشت‌ناک، بازداشت زنان و مردان مُعترض بر سیاست طالبان، محروم ساختن زنان و دختران از حق آموزش و کار، بازرسی خانه‌های مردم، شکنجه و زندان فعالان مدنی و سیاسی و افزایش حمله‌های انتحاری و انفجاری بر مکان‌های عمومی و مساجد اهل تشیع، مسیر فشار جامعه‌ی جهانی را منحرف سازند.

یعنی تلاش کردند که پیش‌شرط‌‌های جامعه‌ی جهانی را از مسیر اصلی آن که همانا «ایجاد حکومت همه‌شمول و مردم‌سالار» است، به طرف قطع خشونت‌ها و توقف حمله‌های انتحاری و تضمین امنیت اهل تشیع در افغانستان بکشانند.

طالبان گمان می‌کنند که با افزایش حمله‌های انتحاری بر هزاره‌ها، می‌توانند از آنان به حیث اهرم فشار در مناسبات سیاسی با ایران کار بگیرند و به این ترتیب، زمینه‌ی به رسمیت شناختن شان را از سوی آن کشور با توجه به پیوندهای عمیق مذهبی ایران با جامعه‌ی هزاره، کمایی کنند.

از سوی دیگر با دادن تضمین تأمین امنیت هزاره‌ها و قطع نسل‌کشی این گروه قومی – مذهبی، به جامعه‌ی جهانی و رفع محدودیت‌ها و محرومیت‌ها برزنان و ختم انتقام‌جویی‌ها، می‌خواهند حمایت جامعه‌ی جهانی را به دست بیاورند و جامعه‌ی جهانی را از پافشاری روی ایجاد حکومت فراگیر و همه‌شمول منصرف نمایند. ( چیزی که در محاسبه‌ی سیاسی آنان نادرست از آب در خواهد آمد.)

با این‌همه طالبان به دلیل حمایت بی‌دریغ گروه‌های هراس‌افگن در اشغال افغانستان، نمی‌توانند که ارتباط شان را با این گروه‌ها قطع کنند؛ اگر تعهداتی را برای قطع ارتباط با این گروه‌ها -همان‌گونه که در مذاکرات دوحه داده بودند و عملی نکردند- بار دیگر بدهند، بازهم پیمان‌شکنی نموده و با گسترش روابط شان با دیگر گروه‌های هراس‌افگن، امنیت افغانستان، منطقه و جهان را با خطرهای جدی روبه‌رو می‌نمایند.

این گروه (طالبان) برای ادامه‌ی قدرت انحصاری و استبدادی شان، از هیچ‌گونه جنایت و خشونت در برابر مردم دریغ نمی‌کنند و همان‌گونه که در ۲۰ سال گذشته به رخ مردم تیر و تفنگ کشیدند و درختِ قدرت شان را با خون مردم آبیاری کردند، هم‌چنان به این عمل وحشیانه‌ی شان ادامه می‌دهند.

© تمام حقوق محفوظ ميباشد | ۱۴۰۰-۱۴۰۱

Image
© تمام حقوق محفوظ ميباشد | ۱۴۰۰-۱۴۰۱ | جبهه مقاومت ملى افغانستان

 

 

Like what you see?

Hit the buttons below to follow us, you won't regret it...